شرکت شاهسوند شعبه بروجرد آشنایی با محصولات شاهسوند و آموزش بازاریابی و مدیریت فروش
| ||
|
بازاریابی چیست؟بازاریابی یعنی همگراسازی همه فعالیتهای شرکت در مسیر فروش بیشتر. بازاریابی یعنی همگراسازی همه فعالیت های شرکت در مسیر فروش بیشتر. در واقع مهم نیست که بازاریابی را چه تعریف کنیم. مهم این است که بدانیم نمی شود در دنیای مدرن امروز بدون بازاریابی به فعالیت اقتصادی ادامه داد و باز مهم تر این که: بازاریابی همان تبلیغات نیست! بازاریابی ارایه محصول یا خدمت مناسب در بازار مناسب با قیمت مناسب است. ضمن این که اقدامات تبلیغاتی کوتاه مدت را نباید با بازاریابی اشتباه گرفت، در بازاریابی باید از مفاهیم ، تعاریف روشن داشت و به زمین و زمان به صورت بلندمدت نگریست. آن چه در این مقاله می خوانید محصول مطالعه یک کتابچه در زمینه بازاریابی است که رئوس مهم آن را برایتان آوردهام. این کتابچه از انتشارات اکسپرسیس وربیس است. بازاریابی به همه کسب و کارها مربوط می شود. اما هنوز به درستی شناخته شده نیست و اغلب با تبلیغات و فروش اشتباه میشود. بازاریابی چیست؟ بازاریابی بحثی درباره مشتریان و بازار است. یک شرکت برای آن که موفق باشد باید اهداف خود را بر روی آرزوهای مشتری و الزامات بازار تنظیم کند. بنابراین بازاریابی از این منظر یک ابزار مدیریت است. بازاریابی آمیزه ای از محصولات نوآورانه، ارزیابی آرا، حضور بروشوری، حضور اینترنتی، داشتن مجلات مخصوص مشتریان، داشتن برنامههای خبری و قیمت های منطقی است. برای معرفی مناسب یک شرکت لازم است اهداف، محصولات، نگرشها و کنشهای همه بخشهای شرکت در هماهنگی با یکدیگر باشند. تازه وقتی همه اینها فراهم بود، مدام باید در صحنه حضور داشت. در ضمن یادتان باشد انتشار کافی نیست. شرایط مدام در حال تغییر است و نمیتوان صرفا به اشتهار شرکت تکیه کرد. آن چه بسیار مهم است درک این نکات است: مفاهیم جامع تعیین اهداف ۱) چقدر میخواهید به دست آورید؟ پرسش اول (چقدر میخواهید به دست آورید؟) در واقع پرسشی است که ملاحظات استراتژیک و برنامه ریزی شرکت را هدف میگیرد و در اصل همان تعهدات کارکنان و مدیریت شرکت است که چقدر میخواهند. اما پرسش دوم (چقدر باید به دست آورید) تعیین میزان فروش و سود حاشیه مورد نظر است و قیمت گذاری را هم در بر میگیرد. و اما پرسش سوم (چقدر میتوان به دست آورد!) به مواردی مثل پتانسیل شرکت و نیازهای بازار مربوط میشود. روشن بودن و قابل اندازهگیری بودن اهداف اهداف عمومی بازاریابی ▪ بهبود موقعیت شرکت در بازار نقش پایهای اطلاعات شرایط فعلی و شرایط هدف ۱) شرایط فعلی: شامل این موارد می شود: ▪ شرکت در چه بازاری فعال است؟ ۲) شرایط هدف: فلسفه هر شرکت بازتاباننده شرایط هدف است. ▪ هدف شرکت آمیزه موفق بازاریابی اما وقتی از نیازهای بازار خبر داشته باشیم و شرایط رقبا را هم بدانیم و به عبارت دیگر هم از وضع موجود و هم از شرایط هدف مطلع باشیم باید به ابزارهای رسیدن به اهداف فکر کنیم. چهار عرصه متمایز معمولا در جعبه ابزار شکلدهی به اقدامات بازاریابی چهار عرصه متمایز به چشم میخورد: سیاست محصولات و خدمات: شرکت کدام محصولات را میخواهد به طرز سودآور بفروشد و چه خدماتی میتواند آنرا تامین کند؟ ایجاد تمایز مشتری با پای خودش نمیآید در اینترنت جست وجو کنید حضور نمایشگاهی استفاده از تبلیغات خرید آدرسها فروش از طریق همه کانالها مدیریت وقت مشتریان دایمی مشتریان جدید نرمافزارها چه کسانی، چطور و چرا؟
بازاریابی ارتباطات در بحثهای مربوط به بازاریابی مقوله ارتباطات هم جایگاه بسیار مهمی دارد. به دیگر سخن، این ارتباطات است که تصویر عمومی یک شرکت را میسازد. بازاریابی و ارتباطات در واقع دو مولفه هستند که از یکدیگر جدایی ناپذیرند. یک استراتژی موفق بازاریابی، یک تیم قوی روابط عمومی و یک بخش فروش ورزیده میتوانند بسیار برای ارتقای جایگاه یک شرکت موثر باشند. ارتباطات به همه فعالیتهایی اطلاق میشود که یک شرکت را معرفی میکند که میتواند فرضا با تماس گرفتن یک فرد از واحد فروش با یک مشتری آغاز شود یا این که شرکت، نامهای را برای یک مشتری ارسال کند، یا تابلویی باشد که بر ساختمان شرکت نصب شده است. نامه، وب سایت، تلفن، بروشور، خبرنامه، محصولاتی که خودتان برای معرفی شرکتتان چاپ کردهاید همه میتوانند در این چارچوب نقش داشته باشند. به هر حال فعالیتهای ارتباطی شما باید به ایجاد تصویری شفاف و دقیق از شرکت شما منجر شود. ایجاد تصویر پیوسته از شرکت در واقع در دنیای بازاریابی به طراحی شرکت (Corporate design) معروف شده و به اختصار به آن CD میگویند. برای داشتن چنین هویتی باید دو مقوله مهم ارتباطی را در نظر داشت: تعریف اهداف ارتباطی تعریف تصویر ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
تست سریع شخصیتی نقاط مثبت و منفی عملکرد شخصی و حرفهای خود را با صداقت و دقت ارزیابی کنید. به سوالات آزمون زیر پاسخ دهید: وقتی به آخرین مهلت انجام کارها نزدیک میشوید، آیا میتوانید تمرکز کرده و اولویتها را مشخص کنید؟
اکنون به این سوال مهم پاسخ دهید:
خودتان را مقصر بدانید اگر: اغلب برنامهریزی شما ضعیف است.
دیگران را مقصر بدانید اگر:
مهارت 1: بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد کنید. داشتن یک زندگی شخصی سالم، مهمترین سرمایهگذاری است که میتوانید در شغل خود انجام دهید. تعدادی از موفقترین کارآفرینان بین الزامات شخصی و حرفهای خود تعادل برقرار کردهاند. مطمئنا آنها ساعات زیادی را کار میکنند، اما افراد با کارایی فوقالعاده، زمان و انرژی زیادی را به پیگیری مسائل شخصی خود اختصاص میدهند. این استراتژی خلاقیت، انرژی، صبر و دقت حرفهای آنها را ترمیم میکند. استراتژی شماره 2 به مدیریتِ نسبت بین فعالیتهای کاری و فعالیتهای شخصی شما با «سلامت فیزیکی، فرار و مردم» میپردازد. بین سلامتی خود (رژیم مناسب، خواب کافی، ورزش)، فرار یا تجدید قوا (سرگرمیها، آرامش و راحتی) و ارتباطات شخصی تعادل ایجاد کنید. استراتژی شماره 3، "از موانع عبور کنید- تعادل زندگی و کار خود را باز یابید" مخصوص افرادی است که به کار معتادند و زمان زیادی را کار میکنند تا از سایر اجزای زندگی خود فرار کنند. روراست باشید. چرا اینقدر زیاد کار میکنید؟ از چه چیز یا چه کسی میگریزید؟ ساعت درونی خود را دوباره تنظیم کنید و زمان بیشتری را به تفریحات اختصاص دهید. ساعات تفریح خود را با جدیت پیگیری کنید.
مهارت2: رویکرد کارآفرینانه داشته باشید استراتژی 4، به انتخابهای خود بها دهید و استراتژی 5، بر ارتقاء فردی کار کنید. زمان ارزشمند خود را برای شکوه و شکایت از نواقص و موانع کار هدر ندهید. کارآفرین باشید و راهحل ارائه دهید. نکتهای را که در کارتان دوست دارید، مشخص کرده و بهدنبال فرصتهایی باشید که باعث استقلال و خودمختاری شما در مسائل مورد علاقهتان میشود. جزیره نباشید، با ایجاد دوستیها در محل کار پل بسازید. امنیت فردی خود را با پسانداز هزینههای شش ماه آینده زندگی، تامین کنید. مهارت های خود را با ثبتنام در کلاسها و حضور در سمینارها گسترش دهید. صداقت اساس استراتژی شماره 6 است. برای اینکه ارزیابی صحیحی از کارهایی که باید انجام دهید داشته باشید، در مورد ضربالعجلها واقعگرا باشید. سپس استراتژی شماره 7 را اجرا کنید: دیدگاه و تعریف شغلی خود را مانند یک صاحب حرفهای کسب و کار بهخوبی تنظیم کنید. اگر دیدگاه شما سوددهی بلندمدت باشد، باید مانند یک کارآفرین با موارد برخورد کنید و زوائد را پاک کنید، ارتباطات با مشتریان را کنترل کرده و محصولات را عرضه کنید.
مهارت 3: مهمترین فعالیتها را انتخاب کنید فهرست وظایف خود را در یک مکان مشخص سازماندهی کنید. یک فهرست وظایف پراکنده منجر به یک روز پراکنده و گسسته میشود. یک «فهرست اصلی» از وظایف، الزامات و تکالیف تهیه کنید. استراتژی شماره 9 بهشما پیشنهاد میکند که وظایف خود را در یک لپتاپ، برنامه نرمافزاری و یا یک تقویم بلندمدت ذخیره کنید. اینکار به شما کمک میکند که شبها آسودهتر بخوابید. استراتژی شماره 10 را بکار گیرید: روشهایی را برای مدیریت اولویتهایی که در تضاد با یکدیگر هستند مشخص کنید.
با پرسیدن این سوالات می توانید در انبوه الزامات خود پیشروی کنید:
خود را از دیدگاه کمالگرایی زیانآور، برهانید. نمیتوانید تمامی کارهای موردنظر را انجام دهید. در برابر بعضی از کارها تسلیم شوید. زندگی خود را با دقت تصحیح کنید. نگذارید وظایف فوری، بیارزش و ساختگی، تقویمتان را پر کند. هنر بهتاخیر انداختن استراتژیک را بیاموزید. تاریخهای هوشمندانهتری را برای انجام تعهدات اضافی خود مشخص کنید. با ایجاد میانبرهای کارا دقایق، ساعات و روزهای خود را پربارتر سازید. برای مثال، جواب ایمیلهای خود را در مدلهای از پیش نوشتهشده آماده کنید. قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید که آیا میتوانید شخصی را بیابید که آنرا بهتر، سریعتر و به اندازه کافی خوب انجام دهد.
مهارت4: برای انجام کارها، زمان خلق کنید
مهارت 5: طفره نروید فضای زمانی خود را اندازه بگیرید. در روز میخواهید چند ساعت کار کنید و یا به چند ساعت کار احتیاج دارید؟ اگر یک ساعت کمتر کار کنید، چه مقدار کار میتوانید انجام دهید. 30 تا 60 دقیقه از روز کاری 12 ساعته یا 8 ساعته خود بکاهید و ببینید که کارائیتان چقدر افزایش مییابد. استراتژی شماره 14 میگوید که کوچک بودن صندوق عقب اتومبیل بهشما کمک میکند تا چمدانهای غیر لازم را حذف کنید. استراتژی شماره 15 به شما پیشنهاد میکند که هنر «کمالگرایی گزینشی» را فرا بگیرید. گاهی به اندازه کافی خوب بودن برای شرایط شما کاملا مناسب است و نیازی به عالی بودن نیست. لازم نیست هرکدام از کارهایی که انجام میدهید برنده بهترین جوایز شوند. انتخاب کنید. ایمیلهای شما نباید بهترین باشند. تنها در مواردی کمالگرا باشید که واقعا ارزش دارد. استراتژی شماره 16 بهشما میگوید که از سیاه و سفید دیدن دنیا اجتناب کنید. یاد بگیرید که برای سایههای خاکستری محل کار خود ارزش قائل شوید. رویکرد همه یا هیچ غیرعقلانی است. وظایف بزرگ را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید و برای انجام وظایف چالشآور، چهارچوب های زمانی مشخصی را طراحی کنید. با سایههای خاکستریتر کار کنید و دشمنانی مانند بهتعویق انداختن کار و ترس را برانید. استراتژی 17 این است که انتظار غیرمنتظرهها را داشته باشید و سیستمها، عبارات و یا بهانههایی برای اجتناب از کسانی که شما را عصبی میکنند و افرادی که با مسائل بیاهمیت و کوچک مزاحم کار شما میشوند، ایجاد کنید. استراتژی 18 این است که طرح جلسات را با برنامههای مشخص، ساعات مناسب، محدودههای زمانی و ترکیب صحیحی از اعضای کارکنان ترسیم کنید.
با انجام این کارها از اضطراب محل کار بکاهید!
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
مشتریان رفتار خرید خود را با تغییر شرایط اقتصادی( رونق به رکود و بالعکس) تغییر میدهند. نیروهای فروش اگر به دنبال موفقیت در هر دو محیط هستند باید رویکردهای فروش خود را تغییر دهند.
هنگامی که بودجه مشتریان محدود است، آنها ترس بیشتری از اتخاذ تصمیم نادرست دارند. تصمیمهای خریدی که پیش از این توسط مسئول خرید به تنهایی اتخاذ میشد، اکنون به وسیله کمیتههای خرید یا سطوح بالاتر سازمان گرفته میشود.
استفاده از راهبردهای چهارگانه مور 1. حفظ و نگهداری مشتریان فعلی بررسی دورهای مشتری استفاده از راهکار مدیریت تاثیر 2. فروش جدید 3. بهبود روابط اولیه 4. توسعه روابط موجود
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
6 راه برای داشتن مشتریان راضی 1- به شغل و اصول آن افتخار کنید 2- همیشه شاد باشید 3- رفتار خوب را بیاموزید 4- در مقابل مشتری همیشه بگویید: بله قربان، به او نگویید خیر قربان. 5- هرگز با مشتری بحث نکنید. 6- به مشتری قولهایی بدهید که میتوانید به آن عمل کنید. زمان آن رسیده که خود را به جای مشتری بگذارید ارائهی خدمات به مشتری بهترین ابزار فروش است در 3 دقیقه اول تمام مسایل روشن می شود مشتری دنبال چه چیزی است؟ شخصیت خوبی داشته باشید سخنگوی خوبی باشید شنوندهی خوبی باشید نویسنده و خوانندهی خوبی باشید در این صورت مشتری راضی نخواهد شد.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
کاوشی سازمان یافته در خصوص هفت مهارت کلیدی برای ارتباطات بهتر در حوزههای کاری، خانوادگی و اجتماعی چالش اول چالش دوم چالش سوم چالش چهارم چالش پنجم چالش ششم چالش هفتم
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
موفقیت دستیابی به اهداف است و هر چیز غیر از آن حاشیه است. این کشفی فوقالعاده در همه تاریخ بشریت است. زندگی شما زمانی به زندگی فوقالعادهای تبدیل میشود که خواستههای خود را دقیقا مشخص کنید، برنامهای برای دستیابی به آنها تعریف کرده و هر روز بر آن کار کنید.
فرایند تعیین هدف 1. خواستههای خود در هر حوزه کلیدی زندگی را دقیقا مشخص کنید. فرض کنید میتوانید چوبی جادویی را تکان داده و در هر چهار حوزه کلیدی زندگی، کاملا موفق شوید. اگر زندگی شما در این حوزهها از هر نظر کامل بود، چه شکلی داشت؟ 1. درآمد: میخواهید امسال، سال آینده و پنج سال دیگر درآمد شما چقدر باشد؟
سه روش هدف گذاری
2. آنها را بنویسید
3. مهلتی تعیین کنید
4. موانعی که برای دستیابی به اهدافتان باید بر آنها غلبه کنید را مشخص کنید. قانون 20/80 در مورد محدودیتها صدق میکند. 80 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان باز میدارد، درون خودتان است و عبارتند از کمبود مهارتها، کیفیت یا دانش. تنها 20 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان باز میدارد، در محیط خارج است. همیشه از خودتان شروع کنید.
5. دانش، اطلاعات و مهارتهایی که برای دستیابی به اهدافتان نیاز دارید را مشخص کنید.
6. افرادی که با کمک و همکاری آنها قادر به دستیابی به اهدافتان هستید را مشخص کنید. فهرستی از همه افرادی که برای دستیابی به اهداف باید با آنها یا در کنار آنها کار کنید را مشخص کنید. این کار را با اعضای خانواده خود شروع کنید که به همکاری و حمایت آنها نیاز دارید. رئیس، همکاران و زیردستان خود را نیز به این فهرست اضافه کنید. مخصوصا، مشتریانی را مشخص کنید که برای فروش میزان کافی از محصولات و خدمات خود و کسب پول موردنظر به حمایت آنها نیاز دارید. برای دستیابی به اهداف بزرگ، به کمک و حمایت افراد زیادی احتیاج دارید. حضور یک شخص کلیدی در زمان و مکانی خاص در زندگی شما، همه چیز را تغییر میدهد. موفقترین افراد کسانی هستند که بزرگترین شبکهها را از سایر افراد شکل داده و حفظ میکنند، افرادی که میتوانند به آنها کمک کنند و آنها نیز میتوانند در عوض به این افراد کمک کنند.
7. فهرستی از همه کارهایی تهیه کنید که برای دستیابی به اهداف باید انجام دهید. وقتی فهرستی از همه موارد لازم برای دستیابی به اهداف تهیه کردید، میفهمید که این هدف خیلی سادهتر از آنچه تصور میکردید، قابل دسترسی است. «سفر چند هزار کیلومتری با اولین قدم آغاز میشود.» میتوانید با اضافه کردن یک آجر در هر زمان خاص، بزرگترین دیوار دنیا را بسازید.
8. فهرست خود را در قالب یک برنامه سازماندهی کنید. قانون 20/80 میگوید که 80 درصد نتایج، نتیجه 20 درصد فعالیتهای شماست. قانون 80/20 میگوید که اولین 20 درصد زمانی را که به برنامهریزی اهدافتان و سازماندهی برنامهتان میگذرانید، به اندازه 80 درصد زمان و تلاش لازم برای دستیابی به اهداف ارزشمند است. برنامهریزی بسیار مهم است.
9. برنامهای تهیه کنید.
• پیشاپیش برای هر روز، هفته و ماه برنامهریزی کنید. • در ابتدای هر ماه برای آن ماه برنامهریزی کنید. • آخر هر هفته برای هفته بعد برنامهریزی کنید. • هر روز عصر برای روز بعد برنامهریزی کنید. هرچه در برنامهریزی فعالیتها دقیقتر و جزئینگرتر باشید، کارهای بیشتری را در زمان کمتری به انجام میرسانید. قانون این است که هر یک دقیقهای که صرف برنامهریزی میشود، باعث صرفهجویی 10 دقیقهای در فعالیتهای اجرایی میشود. بدین معنی که با برنامهریزی پیشاپیش روزها، هفتهها و ماهها، 1000 درصد بازگشت سرمایه زمانی دارید.
10. مهمترین کار هر روز خود را مشخص کنید. سپس از خود بپرسید: «اگر بتوانم یک کار دیگر از این فهرست را هم انجام دهم، کدام مورد بیشترین ارزش صرف زمان را دارد؟» سپس عدد «2» را کنار آن فعالیت بنویسید و این کار را تا زمانی ادامه دهید که 7 فعالیت مهم بهترتیب اولویت مشخص شده باشد. سوال دیگری که میتوانید از خود بپرسید این است که: «اگر بتوانم تمام طول روز فقط یک کار را انجام دهم، کدام فعالیت بیشترین ارزش را برای من و اهدافم دارد؟»
11. عادت به نظم شخصی را در خود ارتقا دهید. توانایی شما برای انتخاب مهمترین وظیفه و کار روی آن بدون انحراف یا حواسپرتی، کیفیت و کمیت خروجی و بهرهوری را دو یا سه برابر میکند. انجام یک کار در زمان واحد، یکی از قدرتمندترین تکنیکهای مدیریت در همه دورانهاست و بدین معنی است که وقتی کاری را آغاز میکنید، از هر نوع حواسپرتی اجتناب کرده و آنقدر به آن کار میپردازید تا کار تمام شود. وقتی به انجام کامل کارها عادت کردید، دو، سه و حتی پنج برابر سایر افراد درآمد کسب میکنید.
12. تجسم اهداف را تمرین کنید.
در تجسم، چند دقیقه را به ایجاد احساسی اختصاص دهید که دستیابی موفقیتآمیز به هدف در شما ایجاد میکند. یک تصویر ذهنی که با احساس همراه باشد، اثر بزرگی بر ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما دارد.
13. تمرین هدفگذاری اگر هدف شما این است که اتومبیل جدیدی بخرید باید بگوئید: «من ماشین جدید .... را تا تاریخ ..... میخرم.» نهایتا، وقتی اهدافتان را مینویسید، همیشه آنها را با لحن مثبت بنویسید. به جای اینکه بگوئید: «سیگار کشیدن را ترک خواهم کرد»، بگوئید: «من غیرسیگاری هستم.» همیشه اهداف خود را طوری بیان کنید انگار قبلا به واقعیت پیوستهاند و قبلا آنها را انجام دادهاید. این کار ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما را فعال میکند تا واقعیت خارجی را طوری تغییر دهند که با فرمانهای درونی شما سازگار باشد.
14. براساس هدف مشخص و اصلی خود تصمیمگیری کنید. دایرهای دور هدفی بکشید که پاسخ این سوال است. سپس این هدف را بالای صفحه سفید دیگری بنویسید. 1. آن را شفاف و با جزئیات دقیق بنویسید. 2. مهلت یا اگر لازم است ریزمهلتهایی برای دستیابی به این هدف تعیین کنید. 3. موانعی که برای دستیابی به هدف باید بر آنها غلبه کنید و مهمترین موانع داخلی و خارجی را مشخص کنید. 4. دانش و مهارتهایی که برای دستیابی به هدف به آنها احتیاج دارید و مهمترین مهارتی که باید در آن خبره شوید را مشخص کنید. 5. افرادی که به کمک و همکاری آنها احتیاج دارید را مشخص کنید و فکر کنید چه کاری میتوانید انجام دهید که شایسته کمک آنها باشید. 6. فهرستی از همه کارهایی که برای دستیابی به هدف باید انجام دهید، تهیه کنید. هر موضوع جدیدی که به ذهنتان میرسد را به این فهرست اضافه کنید. 7. فهرست خود را بر اساس ترتیب و اولویت سازماندهی کنید و کارهایی که باید اول انجام دهید و مهمترین کار را مشخص کنید. 8. با سازماندهی فهرست در قالب اولین تا آخرین گام، برنامهای تهیه کنید و سپس هرروز روی آن کار کنید. 9. هدف خود را در قالب فعالیتهایی برنامهریزی کنید که برای دستیابی به هدف باید آنها را روزانه، هفتگی و ماهانه انجام دهید. 10. اولویتهای فهرست خود و مهمترین کارهایی که هر روز میتوانید انجام دهید تا با سرعت بهسوی هدف بشتابید را مشخص کنید. 11. خود را موظف کنید که فقط روی مهمترین کار امروز متمرکز شوید تا آن را 100 درصد به نتیجه برسانید. انجام تکتک و مجزای کارهای مهم را تمرین کنید.
نتیجهگیری : هدف شما این است که به تدریج «توقفناپذیر» شوید. خواسته خود را دقیقا مشخص کنید، آنرا بنویسید، برنامهای طراحی کنید و هر روز روی آن کار کنید. اگر این کار را آنقدر انجام دهید که به عادت تبدیل شود، در هفتهها و ماههای کمتری کارهایی بیشتر از آنچه مردم در طول چندین سال انجام میدهند، انجام خواهید داد. همین امروز آغاز کنید.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها:
1. محصول بینقص: مشتریان همواره در جستجوی یافتن محصول جایگزین هستند، مگر در صورتی که محصول شما تا جای ممکن بینقص و کامل باشد. رفتار نامناسب کارمندان هنگام تحویل کالا باعث ایجاد حسی منفی نسبت به آن محصول در مشتری میشود، حتی اگر کیفیت محصول عالی باشد. عدم تحویل به موقع محصول یا خدمات در زمان معین، ارزش کارتان را از بین میبرد. حتی در بهترین سازمانها هم مشکلاتی روی میدهند و تفاوت کسبوکارها در نحوه برخورد و حل این مشکلات است. همیشه برای ایجاد و ترویج حس وفاداری در مشتریان و داشتن مشتریانی که در جستجوی جایگزینی برای شما نباشند، خدماتی با کیفیت بالا ارائه دهید. با اینکه داشتن مشتریان وفادار الزامی است، بسیاری از مدیران روش ایجاد چنین هوادارانی را نمیدانند. برای شروع باید دریابید چه چیزی مشتری را جذب میکند، سپس از آن دانستهها برای ساخت رابطهای مستحکم استفاده کنید. بدون این ارتباط قوی، مشتری محصول یا خدمات شما را با کالاهای دیگر جایگزین خواهد کرد.
مهندسی زبان
برای ایجاد مشتری وفادار، به کارمندان خود بیاموزید از چه اصطلاحاتی استفاده کنند. نوع صحبت آنها بسیار مهمتر از لغات بکار برده شده در اقلام چاپی بازاریابی است. توجه کنید که متخصصین تبلیغات، با چه دقتی واژهها را انتخاب میکنند. گفتگوی کارمندان با مشتریان قدرت زیادی برای ساخت خاطرهای خوش و مثبت در مشتری دارد.
به همان نسبت که لغات مناسب میتواند ضعفهای یک خدمت را قابل تحمل کند، استفاده از واژههای نامناسب میتواند راضیترین مشتریان را بیمیل کند. روش گفتاری مناسبی را در سازمان خود بنیانگذاری کنید. کارمندان خود را آموزش دهید تا از واژههای مناسب در زمان مناسب استفاده کنند. برای روشنتر ساختن موضوع به این مثال توجه کنید: گفتن جمله «شما بدهکار هستید» نامناسب است ولی گفتن «مبلغ باقیماندة حساب شما نشان میدهد» گفتهای مناسبتر است. مؤدبانهتر آن است که بجای گفتن «شما باید این کار را انجام دهید» از جمله «به نظر میرسد بهتر است این کار انجام شود». یا به جای عبارت مختصر «لطفاً منتظر بمانید» از لفظ مهربانانهتر «ممکن است برای چند لحظه شما را منتظر بگذارم» استفاده کنید. قدرت تأثیرگذاری واژهها زیاد است. ولی رفتارتان نیز به همان نسبت باید بیانگر اشتیاقتان باشد. برای مثال:
1. عذرخواهی کرده و تقاضای بخشش کنید 2. موارد شکایت را با مشتری مرور کنید 3. مشکل را برطرف کرده، سپس پیگیری کنید 4. مشکل را ثبت کنید به دنبال این ویژگیها باشید:
سلام و خداحافظی
توجه بیشتر نسبت به مشتریانی داشته باشید که دارای ناتوانی جسمی هستند. برای مثال مشتریانی که ضعف بینایی دارند و میخواهند از سایت شما استفاده کنند ولی نمیتوانند از سایت استفاده کنند. در تمام مراحل کاری مشتریمدارانه رفتار کنید.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: بازاریابی دیروز تنها در اندیشه یافتن مشتری بود و بازاریابی امروز "دانش و هنر یافتن و نگهداری از مشتریان" است . باتوجه به اهمیت جذب مشتریان و همچنین نگهداری آنان در بازار امروز و همچنین به منظور موفقیت بیشتر در امر فروش موارد زیر توصیه میگردد : 1- ویزیت مشتریان فقط به صورت مویرگی و تک به تک که به طور حتم بازاریاب را به تمام خواسته های خود رسانده و به هر چه مستحکم تر شدن در بازار سوق خواهد داد . 2- ایجاد و مدیریت بر رابطه فردی با تک تک مشتریان 3-رابطه یادگیرنده 4- شناخت مشتریان 5-متمایز کردن مشتریان 6- تعامل با مشتریان 7- نماینده امین 8- سرمایه گذاری بر وفاداری مشتریان 9- طرح ریزی بر روی کاغذ 10- استفاده از اهرم تکنولوژی 11- تمرکز بر روی مشتریان 12- رفتار متفاوت با هر مشتری 13- خدمات وابسته 14- کارکنان شاد مشتریان شاد 15- راز کن راب 16- درک و شناخت مشتری 17- آموزش مشتریان 18- شناخت محصول 19-شناخت بازار 20- تعصب ومهمترین راه عشق ورزیدن به کار و اینکه عاشق کار خود بوده و همواره در جهت پیشبرد اهداف همت گماریم . با توجه به وسعت مباحث فروش تعدادی از سر فصل ها را مطرح نموده که در مباحث آینده به طور کاملتر به تشریح تمامی موارد میپردازیم . ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |